lauantai 18. joulukuuta 2010

داستان من و طناز

سلام به همهراستش من تا حالا داستان واسه کسی تعریف نکردم به خاطر همین اگه خوب نبود ببخشید. این داستان من و یکی از دوست دخترامه به اسم طناز. یادمه که اون موقع من تو یه بوتیک فروشنده بودم (لباس زنانه و دخترانه) این ماجرا مربوط به 4 سال پیشه. بعد از ظهر بود و تازه مغازرو باز کرده بودم که یه دختر 17/18 ساله اومد تو واسه تماشا. نمیدونم چی شد یه دفعه هوس کردم که مخشو بزنم (اخه 3 ماهی میشد که دوست دختر نداشتم) بگذریم. شماره تلفنمو بهش دادم و اونم قرار شد که زنگ بزنه.2 روز از این ماجرا گذشته بود که تلفن مغازه زنگ خورد و اون پشت خط. دفعه اول فقط معارفه و آشنایی و حرفای معمولی. هفته دوم خودمونی تر شده بودیم و در هفته سوم واسه هم پشت تلفن شعر میخوندیم تا اینکه شد هفته چهارم ... تا اینجا میدونستم که اسمش طنازه و بچه نظام آباد (من خودم بچه گیشا هستم) و اینکه قبل از من چنتا دوست پسر داشته و از همین کس شعرایی که همه اول دوستیشوون به هم میگن . تو این مدت 4 هفته هم هنوز با هم قرار نذاشته بودیم و فقط همون روز تو بوتیک دیده بودمش و کم کم قیافش داشت از یادم میرفت خلاصه با هم قرار گذاشتیم که کی همدیگرو ببینیم که یدفه گفت مهران راستش من یه چیزیرو بهت نگفته بودم. گفتم چی؟ گفت من اونی که اون روز بهش شماره داده بودی نیستم. گفتم وا یعنی چی؟ گفت که اون دوستم بوده که ازت شماره گرفته ولی چون شوهر داره شمارتو داده به من. شوکه شده بودم و نمیدونستم چی بگم. باز با این حرفا با هم قرار گذاشتیم تا ببینمش...این گذشت تا روز قرار رسید و من هم حاضر و آماده رفتم سر قرار و از روی مشخصاتی که داده بود شناختمش... وای که چه لعبتی بود . هیکلش فوق العاده قشنگ بود و میتونم بگم که روی هم رفته واسه خودش کسی بود. خلاصه با هم رفتیم یه کافی شاپ دنج و خلوت تو شهرآرا و اونجا کلی با هم حرف زدیم و قرار بعدیمون شد واسه پس فرداش تو خونه ما... منکه واسه رسیدن روزقرار لحظه شماری میکردم و اینهم گذشت تا روز موعود رسید. من که از قبل تدارک ناهار و مشروب و همه چیزو دیده بودم حتی سکس... خلاصه اومد و با هم شروع کردیم به تماشای تلویزیون و ماهواره و ناهار خوردن که البته تمام این مدت به سکوت گذشت.دیگه داشتم کلافه میشدم. گفتم: چرا ساکتی ؟ گفت: چی بگم؟ گفتم: هر چیکه دوست داری فقط سکوت نکن. دیدم زل زد تو چشام و دستشو انداخت گردنم و گفت: میخوام در گوشت چیزی بگم و منو کشید جلو و ناغافل لبشو گذاشت روی لبام وچه لب شیرینی بود این لب... من شوکه شدم. راستش انتظار این حرکتو از یه دختر با اون رفتارا نداشتم. بعد از اینکه لبشو ورداشت گفت اینم حرف دیگه؟؟؟؟ گفتم حرفای داغو قشنگی میزنی بازم بگو... و ما باز هم لب تو لب شدیم. حالا نخور کی بخور ....تو همین احوال بودیم ومتوجه گذشت زمان نبودیم فقط یک آن به خودم اوومدم که دیدم اون لخت تو بغل من رو کاناپس. سینه های بزرگ و سفت و قشنگی داشت (سایز 75 ) و بدن قشنگ و بی مو و چه کسی... جوووووووون. الان هم بعد از این مدت وقتی یادش میافتم راست میکنم.من هنوز لباسام تنم بود و مشغول لب گرفتن و دستم هم لای پای اون و داشتم با کسش بازی میکردم. نفساش به شماره افتاده بود. اونم زیپ شلوارمو باز کرده بود و دستش زیره شورت من و داشت با کیرم بازی میکرد . یواش یواش رفتم پایین و سینه هاشو خوردم و همینجور آروم آروم پایین تا رسیدم به کسش و شروع کردم با زبونم کسشو لیسیدن و خوردن. دیگه نفسش بالا نمیومد. تا اینکه بی طاقت شد و اومد روم و همینجور که داشتم کسشو میخوردم اونم کیرمو شروع کرد به خوردن. تا اون روز کسی به این باحالی کیرمو نخورده بود. بعد بلند شد. منم تو حال خودم نبودم. اومد و نشست رو کیرم و با شدت شروع به بالا پایین شدن کرد. نمیدونم چه مدت تو این حال بودیم. بعد اومد خوابید زیر و پاهاشو از هم باز کرد منم چپیدم اون وسط وحالا تلمه نزن کی بن... تا اینکه با صدای جیغ کوچکی و فشاره ناخناش رو پشتم فهمیدم که ارضا شده.ولی من هنوز نشده بودم. بهش گفتم که برگرد و اونم برگشت و دو لا شد. اول از پشت کردم تو کسش و با هر بار ضربه تلمبه موج زیبایی رو کونش میافتاد. اروم کیرمو در آوردم و سرشو گذاشتم دم سوراخش و با یه فشار... آخ که چه گرم و داغ بود. هنوزم گرماشو احساس میکنم. دیگه داشت آبم میاومد و مونده بودم چی کار کنم. در آخرین لحظه کیرمو در آوردم و اونم سریع برگشت و آب من با فشار پاشید روی سینه و شکم و صورتش. نمیدونم تا حالا شده به صورت دختری که روش آب کیر ریخته دقت کنین یا نه؟ ولی اگه نشده حتما این بار که یه دختر و آوردین خوونه و باهاش سکس کردین آبتونو بریزین رو صورتش و اونو نگاه کنین. خیلی زیبا و قشنگ و دیدنی میشه... بگذریم. بعد از اینکه آبم اومد اون با دستش اونو به تمامه بدنش مالید. بعد من دراز کشیدم اونم بغل من دراز کشید و سرشو گذاشت رو سینم و با هم شروع کردیم به سیگار کشیدن. این بود داستان من و طناز. این ماجرا مال 4 سال پیش بود و داستان سکس من و اون تا 2 سال پیش ادامه داشت . الان 2 ساله که با هم تموم کردیم و دیگه رابطه نداریم. نوش جان نفر بعدی که اونو میکنه و دمه اونی گرم که پردشو پاره کرد. و از همه مهمتر دست پدر و مادرش درد نکنه که همچین دختر کسی پرورش داده تحویل جامعه میدن

2 kommenttia: